این نامه منجر به ابلاغ بخشنامهای از سوی رئیسجمهور شد که مقرر میداشت: «کلیه دستگاههای اجرایی قبل از آغاز عملیات اجرایی طرحهای عمرانی، ضوابط حفاظتی آثار تاریخی- فرهنگی موجود در محل اجرای طرح را از سازمان میراث فرهنگی کشور استعلام و براساس آن اقدام نمایند». این بخشنامه تأکیدی بود بر وجهه تخصصی سازمان میراث فرهنگی و اینکه در امور مربوط به حفاظت از آثار تاریخی- فرهنگی تنها مرجع اعلام نظر، سازمان مزبور است.
آن هنگام، هرگز گمان نمیرفت که این رخداد فرخنده، بتواند زمینهساز تبانی و فساد مالی در سازمان میراث فرهنگی شود اما تحولات سالهای آتی روند حوادث را تغییر داد. از سال 1385دو اتفاق مهم و نگرانکننده در سازمان میراث فرهنگی به وقوع پیوست: نخست اینکه اداره سازمان بهدست کسانی افتاد که بیمبالاتیهایی در زمینه مالی داشتند و در قاموس مدیریتشان شفافیت و نظارت جای زیادی نداشت. دوم آنکه با وجود دانشمحور بودن سازمان، مدیران متخصص جای خود را به افراد غیرمتخصص دادند؛ افرادی که حتی اگر فسادناپذیر بودند، تخصص و تجربهشان به اندازهای نبود که بتوانند از پیچیدگیهای موضوع سردربیاورند و زمینههای فساد را شناسایی کنند.
در بیرون سازمان نیز سیاستهای اقتصادی دولت ارزش افزوده زمین را بهشدت افزایش داد و در اکثر شهرها سود ساختوساز را بالا برد. مجموع این عوامل، دست بهدست هم دادند و زمینه مساعدی برای بروز فساد اداری و مالی بهوجود آوردند. اگرچه تأثیرسلایق شخصی افراد در صدور مجوز برای تخریب بناها، تأسیس آژانسهای توریستی، ایجاد مناطق نمونه گردشگری و... از مهمترین عوامل بروز فساد در سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری است اما در این میان، صدور مجوز تخریب بناهای تاریخی یا نوسازی در حریم آنها بهعلت برگشتناپذیر بودن تصمیمات، واجد حساسیت بیشتری است.
با افزایش روزافزون قیمت املاک و توجه سرمایهگذاری به ساخت و ساز، گسترش زمینههای فساد مالی- اداری در سازمان شتاب بیشتری گرفت.
گرچه شهرداریها با توسعه ساختوسازهایی از این دست مخالف نبودند اما مصوبه سال 82آنان را ملزم میکرد که بهویژه در بافتهای تاریخی مراتب را پیش از صدور پروانه، از اداره میراث فرهنگی محل (استان/شهرستان) استعلام کنند. بنابراین همهچیز به چرخش قلم و امضای فلان مدیر و کارشناس بستگی پیدا کرد؛ برای نمونه خانهای تاریخی در مرکز شهر تهران را درنظر آورید که حداقل 300مترمربع مساحت داد. مالک این خانه میتواند طبق ضوابط شهرداری 60درصد از مساحت زمین را حداقل تا 5طبقه بسازد؛ یعنی 900مترمربع. میانگین قیمت آپارتمان در این محدوده از شهر حدود 4میلیون تومان است که برای 900متر رقمی حدود 3میلیارد و 600میلیون تومان را بالغ خواهد شد. اگر متری یک و نیم میلیون تومان هزینه ساخت (معادل 1میلیارد و 350میلیون تومان) از این رقم کم شود، سود خالص ساخت چنین بنایی 2میلیارد و 250میلیون تومان است اما اگر کارشناسان سازمان میراث فرهنگی مجوز تخریب و نوسازی خانه را صادر نکنند، نهتنها مالک از چنین سود هنگفتی محروم میشود بلکه یک خانه تاریخی پرهزینه و بیمشتری روی دستش میماند. آیا این احتمال وجود ندارد که چنین فردی 5یا 10درصد سود خود را به منبع صدور مجوز پیشنهاد کند؟ و آیا کارشناسی که حقوق ماهانه او در بهترین حالت از یک و نیم میلیون تومان فراتر نمیرود، برای پذیرش چنین پیشنهادی وسوسه نمیشود؟ ناگفته پیداست که اعداد یادشده در مورد خانههای بزرگ چندهزارمتری و بهمنظور ساختوساز تجاری ابعاد نجومی دارند.
با فراهم بودن چنین زمینه مساعدی برای بروز فساد، عقل حکم میکند که تدابیری برای جلوگیری از تخلفات احتمالی اندیشیده شود. با وجود این، فرایند پاسخ استعلامات و صدور مجوزها در سازمان میراث فرهنگی دارای 3 کاستی عمده است:
1 - هیچ مرجع موازی و بالادستی و روال منظمی برای کنترل مجوزها و استعلامات وجود ندارد و کارشناسان سازمان از آزادی عمل فوقالعادهای در این خصوص برخوردارند. البته اگر شکایتی به سازمان مرکزی برسد، مورد رسیدگی قرار میگیرد اما معمولا طبق قاعده من راضی، تو راضی... دلیلی برای شکایت وجود ندارد.
2 - از کارشناسان و مدیران مرتبط با موضوع، هیچگونه ارزیابی دائمیای صورت نمیگیرد؛ مثلا هیچگاه از مدیر و کارمند اداره میراث فرهنگی در فلان شهر سؤال نشده که احتمالا چگونه توانسته با حقوق معمولی یک کارمند، صاحب خانهای در بهترین نقطه شهر، خودروی گرانقیمت، حساب بانکی پر و پیمان و حتی رستوران و کافی شاپ باشد و چگونه میتواند اختلاف سطح زندگی خود قبل و بعد از کار در سازمان میراث فرهنگی را توجیه کند؟
3 - از همه بدتر، ضوابط پاسخ به استعلامات و صدور مجوز روشن نیست و اگر هم درون سازمان مشخص باشد، بهطور شفاف اعلام عمومی نشده است. درحالیکه بسیاری از شهرداریها، ضوابط و نقشههای طرح تفصیلی خود را در اختیار عموم گذاشته و راه را برای اعمال سلیقه کارشناسان و ادعاهای خارج از ضابطه آنها در مقابل مراجعان مسدود کردهاند، ناشناخته بودن ضوابط در سازمان میراث فرهنگی، موجب سردرگمی مراجعان و فراهم شدن زمینه برای انواع تخلفات شده است.
بدینترتیب، زمینه مساعد برای فساد مالی و نبود نظارت و ارزیابی دقیق، پیوسته و همهجانبه، اعتبار سازمان میراث فرهنگی صنایعدستی و گردشگری و اکثریت قاطع کارمندان پاکدست و صدیق آن را به چالش کشیده است. طبیعتا انتخاب افراد پاکدست و تشدید سازوکارهای نظارتی شرط لازم برای عبور از بستر فسادخیز کنونی است اما شرط لازم و مهم دیگر، سپردن مناصب مدیریتی به متخصصانی است که بر حوزه تصدی خود اشراف کامل دارند و دانش و تجربه آنان در سطحی است که نظرشان در بیرون سازمان و نزد سازمانهای مرتبط مانند استانداریها، شهرداریها، ادارات راه و شهرسازی و... از اعتبار کافی برخوردار است.
همانگونه که اشاره شد موضوع فساد مالی - اداری محدود به بخش میراث فرهنگی نیست بلکه ممکن است در 2 حوزه گردشگری و صنایعدستی گستردهتر نیز باشد که این خود مستلزم بررسی جداگانهای است.